نویسنده: یونس فرهمند

حضور مستمر ابویعقوب مرینی در مغرب میانه و دوری از فاس، مرکز حکومت، نه تنها اوضاع اندلس را به مخاطره انداخت، بلکه شهرهای ساحلی و جنوبی دور را نیز دستخوش ناآرامی بسیار کرد و جانشینان او می‌باید همه عمر تلاش کند تا بار دیگر ثبات از دست رفته را به قلمرو خویش بازگردانند. نخستین مسأله مهمی که ابوثابت مرینی پس از حکومت با آن مواجه شد، محاصره نافرجام و پرهزینه زیانیان در تلمسان بود که پدربزرگش متعصبانه بر آن اصرار می‌‌ورزید. چون سلطان مرینی در پای حصار تلمسان به ناگاه کشته شد، لشکریان مرینی دو دسته شدند؛ کارگزاران حکومتی، وزرا و نزدیکان سلطان در گذشته که در درون شهر جدید منصوره حضور داشتند، ابوسالم، فرزند وی را به حکومت برداشتند و گروه دیگر در بیرون باروهای شهر، همگام با اغلب مشایخ عرب و مرینی، گرد ابوثابت، نوه سلطان و فرزند ولی‌عهد درگذشته‌اش ابوعامر را گرفتند (1) و در ذیقعده سال 706ق. با وی بیعت کردند. (2) نزدیک بود کشمکش‌‌های درون خاندانی مرینیان بر سر تاج و تخت، کیان حکومت را تهدید کند و به رغم اینکه هر دو سوی مدعی با هدف جنگ رو در روی هم قرار گرفتند، اما تردید و تزلزل ابوسالم موجب پیوستن یارانش به ابوثابت مرینی شد که مقبولیت بیشتری داشت و او ناگزیر به اتفاق شمار اندکی از یارانش به مغرب گریخت و سرانجام در ندرومه به دست سپاهیان ابوثابت افتاد و کشته شد. (3)
نخستین مسأله مهمی که ابوثابت مرینی پس از حکومت با آن مواجه شد، محاصره نافرجام و پرهزینه زیانیان در تلمسان بود که پدربزرگش متعصبانه بر آن اصرار می‌‌ورزید. او با کارگزاران و مشایخ دربار درخصوص ادامه محاصره شهر به گفتگو نشست و آنها متفقاً با این استدلال که به سبب دوری سلطان از فاس، ناامنی و پریشانی، سرزمین مغرب دور را فرا گرفته و عثمان ابوالعلاء نیز پس از تسلط بر سبته، عزم تصرف فاس را در سر دارد، ترک محاصره را خواستار شدند. از این‌رو با ابوزیان محمدبن عثمان بن یغمراسن، پادشاه تلمسان که پس از درگذشت پدر جانشین وی شده بود، مصالحه کرد و همه سرزمین‌هایی را که جدش در مغرب میانه به تصرف درآورده بود- جز تلمسان جدید موسوم به منصوره- را به زیانیان مسترد ساخت و شرط کرد تا زیانیان در غیابش شهر منصوره را آبادان نگه دارند. سپس از راه وجده خود را به فاس رساند. (4)
بازگشت سلطان مرینی به فاس، نه تنها آرامش را به مغرب اقصی باز نگرداند، بلکه با ویرانی منصوره و سلطه زیانیان بر آن، همه دستاوردهای جدش را نیز بر باد داد. (5) او به درستی می‌دانست که حاکمیت‌اش بر مناطق مختلف مغرب اقصی تا چه اندازه متزلزل شده است؛ از یک سو عموزادگان و وابستگان به خاندان مرینی پیوسته داعیه قدرت داشتند و از سوی دیگر قبایل عرب و گاه بربران مناطق دوردست از تمکین در برابر حکومت مرکزی سر بر تافته‌اند. با وجود این دو، به نظر می‌رسد وی مشکل اصلی را عثمان بن ابوالعلاء، فرمانده سابق جنگجویان مرینی در اندلس می‌دانست(6) که با حمایت بنی احمر پس از استیلاء بر سبته به بلاد غماره رفته و گستره قلمرو خود را تا اصیلا و عرایش رسانده بود. از این‌رو، پیش از هر اقدامی دو تن از عموزادگانش، حسن بن عامر را به جنگ با عثمان بن ابوالعلاء فرستاد و یوسف بن محمد را مأمور کرد تا امور مراکش را به نظم آورد. (7)
ابوثابت مرینی در قبال شورشیان به هیچ روی با مدارا رفتار نمی‌کرد؛ او می‌کوشید تا با کم‌ترین بهانه‌ای مخالفان و یا حتی مظنونان به قیام علیه حکومت را به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب کند. هنوز سه روز از بیعت وی نگذشته بود که عمویش امیر ابویحیی را در اثر سعایت نزدکانش به اتهام توطئه علیه سلطان به قتل رساند. (8) چندی بعد چون از استقلال والی خود در مراکش، یوسف بن محمد خبردار شد، لشکری به رهبری عیسی جشمی و یعقوب بن اصناک را بر سر او فرستاد و وی و همه کسانی را که پناهش داده بودند، گردن زد و بر دروازه شهر آویخت تا مایه عبرت دیگران شود. سپس مراکش، بلادسوس و تامسنا را از بقایای شورشیان پاک کرد تا اندکی در فاس به آرامش حکومت کند. (9)
همین که سلطان از دفع شورشیان مراکش فراغت یافت، خبر آمد که سردار سپاه عثمان بن عبدالحق در برابر لشکریان عثمان بن ابوالعلاء شکست خورده و بسیاری از بزرگان لشکرش به قتل رسیده‌اند؛ از این‌رو، مصمم شد تا این بار خود به مقابله وی برخیزد. سلطان ابوثابت در ذیحجه سال 707ق. عزم سبته کرد و در نخستین حمله، ابن ابوالعلاء را شکست داد و دژ علودان، پایگاه وی را گشود و پس از کشتار بسیاری از گروندگان به دعوت او، در آغاز سال 708ق. وارد طنجه شد تا برای محاصره سبته آماده شود. سلطان مرینی به خوبی می‌دانست که تصرف سبته جز با حمایت بنی احمر صورت نگرفته است؛ لذا سفارتی را روانه غرناطه کرد تا مانع پشتیبانی بیشتر آنان از عثمان ابن ابوالعلاء شود و همزمان با بنای پادگان شهر تطوان (10) برای لشکریانش، سبته را سخت به محاصره گرفت، اما دیری نگذشت که سلطان بیمار شد و در حین محاصره درگذشت. (11)

نمایش پی نوشت ها:
1- ابن خلدون، همان، ص309؛ سلاوی، همان، ص91.
2- ابن خلدون، همان، ص310.
3- ابن خلدون، همان جا؛ سلاوی، همان، ص92.
4- ابن ابی زرع، الانیس المطرب، صص 514-515.
5- ابن خلدون، العبر، ج7، ص310.
6- سلطان مرینی مشکل سبته را عمده‌ترین دغدغه فکری خود می‌دانست؛ چه مشاورینش برای ترک محاصره تلمسان به استیلای ابن ابوالعلاء بر سبته و حمله احتمالی‌اش به فاس استدلال می‌کردند (ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ص514).
7- ابن خلدون، همان، ص 311.
8- همان، صص 309-310.
9- ابن ابی زرع، الانیس المطرب، صص515-516، ابن خلدون، العبر، ج7، صص 311-312.
10- ابن خلدون این شهر را تیطاوین نامیده است (همان، ص314).
11- ابن ابی زرع، همان، ص518؛ ابن خلدون، همان، صص313-314؛ سلاوی، ج3، صص95-96.

منبع مقاله :
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سده‌های میانه، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.